امور آموزشی

چند نکته و تجربه جهت انتخاب رشته دانشگاه

[ad_1]

امروز که به گذشته می نگرم، می بینم تمامی زندگی امروز من را تصمیم آن روزهایم شکل داده است. کاری که می کنم، تمامی دوستانم، همسرم، علایق و حتی برنامه هایی که برای آینده ام ترسیم می کنم همه به آن تصمیم ریشه یابی می شوند.سیستم آموزش ما متأسفانه در زمینه شناسایی علایق و استعدادها چندان کمکی به ما نمی کند. در پایان دبیرستان و پس از نزدیک دوازده سال آموزش با برنامه درسی منظم و از پیش تعیین شده و برگزاری یک ماراتن کشوری به اسم کنکور، ناگهان از ما خواسته می شود که برای آینده خویش تصمیم بگیریم، آن هم تصمیمی که به احتمال 90 درصد تمامی زندگی ما  را تحت شعاع قرار خواهد داد.

                                                                    

به عنوان شخصی که این دوران را پشت سر گذاشته و اکنون پس از 12 سال بسیاری از نتایج تصمیم آن روز خود را لمس کرده ام، خواستم از این فرصت استفاده کنم و یک سری از تجربیات خویش را با شما در میان بگذارم.
 
1-     دانشگاه مثل یک قیف می ماند، از سمت باریکش وارد می شویم، بعد آن دیگر راحت و روال مدرک خود را خواهیم گرفت.
 
به هیچ وجه این جمله درست نیست. دانشگاه بسیار سخت است. به مراتب از دبیرستان سخت تر است. میان ترم، پایان ترم، کوییز، پروژه، تحقیق و… مستلزم یک کار کاملاً تمام وقت به عنوان دانشجو است. البته امکان اینکه کج دار و مریض این مسیر را طی کرد و یک مدرکی گرفت و گذاشت رو طاقچه هم وجود دارد. ولی تجربه خود من این رو نشان داده که مدرک رو طاقچه در اصل به معنی تلف کردن پنج شش سال از زندگی است. همچنین فشار و سختی درس نخوانی در دانشگاه به همان اندازه درس خوانی است، فقط جنس فشار و سختی فرق می کند و از جایی به جای دیگر منتقل می شود. نتیجه ای که می خواهم بگیرم این است که بهتر است خود را آماده کنید برای اینکه در رشته ای که انتخاب می کنید قرار است زحمت بکشید

 
2-    می بایست رشته ای را انتخاب کنید که به آن علاقه داشته باشد.
 
این جمله مهم ترین و درست ترین معیار برای انتخاب رشته به شمار می رود. چنانچه به اطراف خود و بزرگ تر ها نگاه کنید، متوجه یک پدیده عام و همه گیر می شوید. درصد بالایی از مردم از زندگی خود ناراضی می باشند، از کار خودشون بدشون میاد، استرس و  اضطراب و عدم امنیت و اعصاب خوردی خالی شده سر اطرافیان و خانواده … یکی از مهم ترین عامل های این حالت مشکلات شغلی است. وقتی شما یک کار را دوست داشته باشید، با لذت آنرا انجام می دهید، برایش بیشتر وقت می گذارید، به آن رسیدگی می کنید، از انجام دادن آن انرژی می گیرید، فشار و ناراحتی های کار را با دل و جان تحمل می کنید، و صد درصد از آن درآمد بالایی کسب خواهید کرد. شغل شما وابستگی بسیار بالایی به رشته شما خواهد داشت. اگر رشته ای انتخاب کنید که به آن علاقه دارید، علاوه بر اینکه با لذت و انرژی درس هایش را می خوانید و در آن تخصص پیدا خواهید کرد، در آینده نیز کار مورد علاقه خود را انجام خواهید داد و رفاه و خوشبختی همیشه با شما همراه خواهد بود. اگر ملاک شما برای انتخاب رشته تراز و شهر و نظر فامیل و همسایه و… باشد و علاقه خویش را زیر پا بگذارید، به احتمال زیاد یک عمر افسوس خواهید خورد. یا اینکه پس از گذشت چند سال و درگیری عظیم با خود، خواندن کتاب های روانشناسی و انگیزشی و خراب کردن پل های پشت سر خود اقدام به تغییر حرفه می دهید و به دنبال آرزوهای خود خواهید رفت.
 

3-    علم بهتر است یا ثروت
 
قاعدتاً شخصی که می خواهد به دانشگاه برود باید علم برایش بهتر از ثروت باشد چراکه می خواهد حداقل 4-5 سال از زندگی اش را درس بخواند. مسأله اصلی اینجاست که خیلی از ما ها با خودمون رو در بایستی داریم و خودمون را توجیه می کنیم. راه های رسیدن به ثروت بسیار متنوع می باشند و یکسری از آنها هم از دانشگاه می گذرد. لازم است توجه کنید منظور من اشخاصی نیست که به دانشگاه می روند و بعد پشیمان شده، درس را ول کرده و وارد بازار و کسب و کار می شوند و تبدیل به افراد ثروتمند می شوند. بعضی رشته ها اصولاً پول ساز تر از دیگر رشته ها می باشند؛ مثلاً دندانپزشکی. ولی کماکان موفقیت در این رشته ها مستلزم علاقه و صرف زمان  و انرژی بسیار زیاد است. اگر به علم علاقه ای ندارید، از کتاب خواندن و امتحان دادن و… لذت نمی برید خیلی ساده و شیک مستقیم وارد بازار کار شوید. 4-5 سال زمان برای یک انسان با انگیزه زمان بسیار کافی است  تا در کسب و کار خود موفق شود. در بدترین حالت دو سال سربازی و دو سه سال کار آموزی، تجربه و کسب اعتماد و شهرت، شما را در موقعیت بسیار بهتری از نظر درآمد و سرمایه نسبت به یک تازه فارغ التحصیل دانشگاه قرار می دهد. البته می بایست به واژه کلیدی با انگیزه دقت نمایید، چراکه در دنیای واقعی هرگز موفقیت را دو دستی تقدیم کسی نمی کنند و در هر مسیری که قدم بردارید چنانچه علاقه و انگیزه همراه آن باشد نود و نه و نه دهم درصد در آن موفق خواهید شد. همچنین وقتی تصمیم گرفتیم که در یک مسیر قدم برداریم، به هیچ وجه نبایست به گذشته نگاه کرد، افسوس خورد و خود را با دیگران در مسیرهای دیگر مقایسه نمود. به هر حال مسیر دانشگاهی مسیری به مراتب طولانی تر و سخت تری نسبت به مسیر بازار و کسب و کار است. همچنین در دانشگاه واحدی به نام “چگونه پول در بیاریم؟” وجود ندارد و کماکان خودتان می بایست آنرا یاد بگیرید.
 

4-    آیا مدرک دانشگاهی برای ورود به بازار کار و جایگاه خوب در سازمان کافی است؟
 
خیر. ولی چیزهایی که در دانشگاه یاد می گیرید، منجر به شروع بهتری در بازار کار نسبت بهسایرین می شود و امکان رشد بیشتری در بازار کار برای شما ایجاد می نماید. و صد البته این منوط به علاقه شما به موضوع رشته و کار شما می باشد. یک مهندس نرم افزار نسبت به یک برنامه نویس که به صورت خودجوش و یا کلاس های آزاد برنامه نویسی یاد گرفته باشد، به مراتب پایه قوی تری داراست و امکان رشد در زمینه های بسیار متنوع تری را دارا می باشد. چیزهایی است که فقط در محیط کار و با تجربه کردن یاد می گیریم و چیزهایی است که با مطالعه، تحقیق و در دانشگاه امکان آموختن داریم. حالت بهینه بهره بردن از هر دو این منابع تخصص است.

 
5-    چگونه علاقه خویش را تشخیص دهیم؟
 
پس از این همه تعریف در باب علاقه به رشته و کار، طبیعتاً می بایست به سؤال اصلی جواب مناسبی داد. اینکه در زندگی به چه چیز علاقه دارید؟ مسأله اینجاست که علاقه موجودی در حال تغییر دائم است. منی که امروز اینجام، به چیزهایی علاقه دارم که شاید 10 سال پیش به آنها علاقه نداشتم و 10 سال دیگر نیز به آنها علاقه نخواهم داشت. سؤال را می بایست اینگونه مطرح کرد که به چه چیزی علاقه خواهم داشت؟
مطالب بسیار زیادی در باب شناخت علایق و استعدادها می توان پیدا نمود که موشکافی این مقوله در حوصله این مطلب نیست. با این وجود یکسری سرنخ کلاسیک در این زمینه وجود دارند که خوب است در این زمان آنها را لحاظ کنیم. معمولاً انسان به سمت یکسری فعالیت ها گرایش دارد، مثلاً من در بچگی علاقه خاصی به ور رفتن با وسایل و خراب کردن آنها داشتم، کنجکاو بودم ببینم درون وسایل مختلف چه وجود دارد. یا به طراحی و نقاشی علاقه داشتم و هر چه دستم می رسید خط خطی می کردم. خیلی آدم تو کوچه رفتن و رفیق باز و با همه بجوشی نبودم. الان که در رشته کامپیوتر تحصیل و کار کردم، این ویژگی های شخصیتی من با خیلی از فعالیت های روزمره و کاری من سازگار اند، مثلاً با علاقه می توانم ساعت ها دنبال علت خرابی یک نرم افزار بگردم و از درست کردن آن لذت ببرم. با این وجود چندان گرایشی به روابط انسانی ندارم، مثلاً ناخودآگاه پیگیری مشتری ها را پشت گوش می اندازم.
ساده ترین راه برای تشخیص علاقه این است که از اشخاصی که در آن رشته خاص یا شغل خاص در حال فعالیت هستند، شرح حال زندگی روزمره کاری و درسی شان را بپرسید و در این حین سعی کنید خود را جای آنها بگذارید. ببینید اگر این زندگی شما می بود چه حالی داشتید. احساس خوشحالی به شما دست می دهد و یا اینکه سردرد می گیرد.
توجه کنید که هر تیپ شخصیتی مناسب یکسری رشته ها می باشند. اگر شخصیتی برونگرا دارید، از بحث کردن و کار گروهی لذت می برید، یک جا بند نمی شوید، حوصله کارهای تکراری و جزئی را ندارید، کل نگر هستید و چندان اهمیتی به جزئیات نمی دهید، بعضی از رشته های مهندسی برای شما شکنجه آور خواهند بود به عنوان مثال مهندسی برق. ولی برعکس چنانچه می توانید ساعت ها یک گوشه بنشینید، روی یک موضوع جزئی تمرکز کنید، از حل کردن مسائل ریاضی لذت می برید، شاید در رشته ای مثل مهندسی برق بتوانید دوام بیاورید و یا حتی موفق شوید.
 

6-    آیا جایگاه مهندسی بهتر از باقی رشته ها است؟
 
به هیچ وجه! این باور یکی از باورهای غلط همه گیر در جامعه ما به شمار می رود. واقعیات بازار کار هم مؤید این قضیه می باشند. در تمامی دنیا رشته های علوم انسانی رشته های سطح اول می باشند. فقط کافی است با تعدادی از اشخاصی که برای ادامه تحصیل در خارج کشور برای این رشته ها تلاش کرده اند صحبت نمایید. رشته هایی مثل اقتصاد، مدیریت، حقوق، روانشناسی، جامعه شناسی و… دنیا را می چرخانند، مهندسین در اصل وظیفه ایجاد ابزار برای این افراد بر عهده دارند. ممکن است مهندسین موفقی در بازار و سطوح اجرایی کشور و دنیا وجود داشته باشند ولی تحصیلات مهندسی آنها چندان نقشی در فعالیت های روزمره آنها دارا نمی باشد. طبیعی است که اگر در رشته ی مهندسی علاقه یا استعداد داشته باشید، می توانید در آن رشد کنید و اگر استعداد مدیریتی و کسب و کار نیز دارا باشید می توانید روزی کسب و کار خود را تأسیس کرده و گسترش دهید. ولی این مقوله برای تمامی رشته ها صدق می کند. اصلی که وجود دارد این است که هیچ رشته ای به خودی خود ارزشی از لحاظ جایگاه کاری و اجتماعی برای شما ایجاد نخواهد کرد، بلکه این خود شمایید که این ارزش ها را برای خود ایجاد می نمایید. با این وجود از لحاظ جایگاه شغلی و اجتماعی رشته های علوم انسانی در همه جای دنیا برترین رشته ها می باشند و البته رشته های مهندسی مرتبط با علوم انسانی نظیر مهندسی صنایع نیز از این روند پیروی می کنند. رشته های تخصصی عملی نظیر پزشکی، علوم آزمایشگاهی و… نیز جایگاه بسیار بالایی دارا می باشند و در نهایت رشته های مهندسی و علوم پایه وجود دارند. فقط کافی است به شهریه ای که دانشگاه های خارجی برای این رشته ها دریافت می کنند توجه کنید، رشته های مهندسی و علوم پایه نه تنها ارزان می باشند، بلکه در بسیاری از موارد کمک هزینه و حقوق نیز برای دانشجویان این رشته ها در نظر گرفته می شود.
 

7-    آیا می ارزد یکسال بیشتر درس بخوانیم تا در رشته بهتری قبول شویم؟
 
ممکن است این کار در نظر اول اغوا کننده به نظر برسد، ولی قبل از این تصمیم لازم است چند نکته را در نظر بگیرید. یک سال از زندگی ارزش بسیاری دارد، هرچه سن بیشتر می شود و مسئولیت های سنگین تری بر عهده می گیرید، چیزی که همیشه کم می آید زمان است. یک شخص با انگیزه دریک سال می تواند زندگی خویش را زیر و رو کند. اینکه یک سال از روند زندگی عقب بمانیم، صرف اینکه شاید رشته یا شهر بهتری قبول شویم، شاید چند سال بعد مایه افسوس شما گردد. شهر محل تحصیل مهم است، صد درصد اگر در همان شهر محل زندگی ادامه تحصیل دهیم، از رفاه و آسایش به مراتب بیشتری برخوردار خواهیم بود. ولی تحصیل در شهر دیگر نیز شیرینی های خاص خود را دارد، به خصوص در زمینه کسب استقلال و مسئولیت پذیری تجربه هایی به همراه خواهد داشت که تا سنین بسیار بالاتر شاید نتوانید آنها را کسب نمایید. سختی دوری را می توان به جان خرید و از تجربیات جدید لذت برد، همچنین یکسال از زندگی عقب نیافتاد. بدتر از زندگی در شهر غریب و خوابگاه، چندین سال فشار تحصیل در رشته ای است که هیچ علاقه ای به آن نداشته باشیم و هیچ تأثیر مثبتی بر آینده ما نگذارد.
 

 سخن پایانی
در زندگی لحظات حساسی است که می بایست تصمیم بگیریم و با نتایج مثبت و منفی آن یک عمر سر کنیم. همیشه جا برای اصلاح و تغییر وجود دارد ولی یک تصمیم درست در چنین لحظاتی شما را در مسیر صحیح قرار داده و بدون دردسر می توانید در مسیر موفقیت پیش روید. از تصمیم گیری نترسید و آنچه میدانید بهتر است انجام دهید. کسی که با نتایج این تصمیم قرار است زندگی کند خود شما می باشید. پس تحت فشار هیچ کس تصمیم نگیرید. درگیر چشم و هم چشمی و رقابت های فامیلی و… نشوید. چه رتبه یک رقمی داشته باشید، چه پنج رقمی می توانید با تصمیم درست در این لحظه آینده ای سرشار از موفقیت برای خویش ترسیم نمایید و با تصمیم غلط این فرصت مهم را از دست بدهید. برای همه شما عزیزان آرزوی موفقیت می نمایم.

 

 منبع مجله موفقیت


 

سایر مقالات

 

[ad_2]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *