لطفا زود قضاوت نکنید
اول از همه میپرسیم چقدر حقوق میگیری؟ بیمهات کرده یا نه؟ و تازه به همین اکتفا نمیکنیم. سوال مهمتری که همیشه میپرسیم اینه که چند نفر تو اون اداره یا شرکت یا مهدکودک یا هر کوفت و زهرمار دیگه کار میکنند. رئیس اونجا چند نفرو بیمه کرده، از مراجعین یا کسانی که به اون شرکت مراجعه میکنند چقدر پول می گیره. و بعد با یه حساب سرانگشتی و چند جمع و ضربدر کل موجودی و درآمد اون رئیس بیچاره رو حساب میکنیم. و به اون طفلک که با هزار امید و آرزو کار پیدا کرده میگیم؛ که کجای کاری که سرت بدجوری کلاه رفته و درآمد آقای رئیس اینقدره و به شما اینقدر کم حقوق میده و تازه با خوشحالی حساب میکنیم چقدر از درآمد جناب رئیس صرف پول آب و برق و گاز شده و با اینکه این مقدار براش می مونه که خودش پول زیادیه، به شما باید بیشتر میداده! وخیلی راحت طومار طرفو می بیندیم بره پی کارش و گند میزنیم به حال اون بدبخت بیچاره!
ما هیچ وقت نمیپرسیم که آیا از کاری که پیدا کردی لذت میبری یانه. آیا این شغل رو دوست داشتی که انتخاب کردی یا از سرناچاری و بیکاری به این شغل رو آوردی؟ ما هیچ وقت با خودمون نمیگیم که اگه اون فرد کار بهتری که مرتبط با رشتهی تحصیلیش بود پیدا میکرد بیشتر کِیف میکرد و لذت میبرد، وحتی با عشق و علاقه ی بیشتری کار میکرد.
ما همیشه ظاهر قضیه رو میبینیم. ما زحمتی که اون فرد تو این دنیای وانفسا و بیکاری با هزار مکافات و رو انداختن به این و اون براى پیدا کردن کار کشیده نمیبینیم. ما تلاشی رو که اون فرد میکنه تا اون کارو به رغم اینکه دوست نداره و فقط برای امرار معاش و گذران زندگی و تامین خرج زن و بچهاش انتخاب کرده نمیبینیم.
ما هر وقت که دوست داشته باشیم و دلمون بخواد چشمامونو به روی حقیقت میبندیم. ما فقط اون چیزی رو که دوست داشته باشیم میبینیم. ما همیشه حساب درآمد و حقوق مردم رو داریم و از زحمتی که برای اون پول کشیده شده غافل هستیم.